مهندسی صنایع مدیریت سیستم و بهره وری

When The Best Is Possible Good Is Not Enough

مهندسی صنایع مدیریت سیستم و بهره وری

When The Best Is Possible Good Is Not Enough

خلاصه کتاب انسان شناسی فرهنگی از دانیل بیتس و فرد پلاگ. مترجم:محسن ثلاثی

دگرگونی و تحول فرهنگی:

انسانشناسی در میدان کار:

هر جامعه ای در حالتی از تلاطم یا دگرگونی به سر می برد و آنچه که در آینده پدید خواهد آمد ،باید پیوندهایی با زمان حال داشته باشد.انسانها در برابر دگرگونی به شیوه های گوناگون واکنش نشان می دهند نخست اینکه آنها ممکن است سنتهای فرهنگی شان را در حالت دگرگونی تصور نکنند.گهگاه درجه دگرگونی چندان پایین است که آدمها به دشواری می توانند از رخداد آن با خبر شوند.

مثال:ورود زنان به بازار کار در جنگ جهانی دوم و دهه 1960 در ایالات متحده.کمتر کسی پیامد اجتماعی آن را در نظر گرفته و یا پیش بینی کرده بود.تنها چندین سال بعد بود که سیاست همگانی تشخیص داد که براثر این واقعه چه دگرگونیهایی در شیوه زندگی،زناشویی و تربیت بچه های آمریکایی رخ داده است.

انسانشناسان گرایش شاخصی را در میان جمعیتهای انسانی برای حفظ وضع موجود پیدا کرده اند به نظر می رسد که "سری که درد نمی کند،چرا دستمالش ببندیم" شعار همه فرهنگهاست.

انسانها به آسانی خواستار و پذیرای دگرگونی نیستند،زیرا دگرگونی همیشه مخاطراتی ذاتی دارد.نوآوری غالبا توسط کسانی تحریک میشود که چندان چیزی برای ازدست دادن ندارند و یا برای تحمل مخاطرات به اندازه کافی منابع در اختیار دارند.

کرول لیدرمن: که یک متخصص در مذهب و ایدئولوژی است با بررسی باورداشتهای مردم روستایی مالزی به این نتیجه رسید که روستاییان مالزی انعطافپذیر بوده و با منابع غذایی موجود به سرعت تطبیق می یابند.

انسانشناسان بر انواع جنبه های دگرگونی اجتماعی تاکید می ورزند ولی در همه رهیافتهای راجع به دگرگونی،نوعی معیار مبتنی بر هزینه ها و منافع و توفیق و شکست به گونه ای مشترک به کار بسته میشود.

نو آوری:

هر جامعه ای نیاز به رسیدن تعادل میان قواعد اجتماعی و انحراف دارد.انحراف در حوزه نوآوری امری ضروری بشمار می آید.هر گاه برخی از اعضای جامعه یک قاعده اجتماعی را زیر پا بگذارند و عملشان درحل یک مساله اجتماعی توفیق یابد به آنها مبتکر یا مخترع می گویند و نه منحرف.در نتیجه بیشتر نوآوریها را هم باید به قضیه تصادف و هم به قضیه یک حسابگری دقیق و روشن مرتبط دانست.

به ویژگیهای اجتماعی و روانشناختی نوآوران توجه فراوانی میشود.

اورت راجرز الگوهای نوآوری را در روستاهای کلمبیا به بررسی کشید و دریافت که نوآوران باسوادترند،بیشتر به رادیو گوش می دهند،بیشتر روزنامه میخوانند،بیشتر به شهر سفر می کنند،اعتقاد کمتری به قضا و قدر دارند،بهتر می توانند در نقشهای تازه و متفاوت ظاهر شوند.همچنین نوآوران بیشتر از میان زمینداران بزرگ برخاسته بودند.

در روند رایج در بررسیهای راجع به نوآوریهای فرهنگی،بیشتر به شرایط پذیرش و سپس معمول شدن نوآوریها تاکید دارد تا ویژگیهای روانشناختی نوآوران.

بررسی فردریک بارت درباره دهکده ماهیگیری در شمال نروژ آشکار کرد که شرایط ابهام می تواند پذیرش نوآوری را تسهیل کند.آنها برای برقراری ارتباط با دنیای نوین نه سرمایه ای داشتند و نه توانایی مالی.این شرایط زمینه را برای کار آفرینان فراهم میکند یعنی همان افرادی که تن به خطر می دهند و برای بدست آوردن منفعت سنت را زیر پا می گذارند.پذیرش نوآوری تا اندازه زیادی بستگی به این واقعیت دارد که رفتار مرسوم همیشه دستخوش دگرگونی است.بقای بلند مدت یک نوآوری به قدرت تطبیق پذیری آن بستگی دارد.

مثال:تطبیق پذیری جوامع پیما و پاپاگو در آریزونای جنوبی است.

فرهنگ پذیری:

به آن دگرگونی فرهنگی اطلاق می شود که بر اثر تماسهای گسترده و مستقیم میان دو یا چند گروهی رخ می دهد که پیش از این تماس گروههای مستقلی بودند.

عوامل دخیل در فرهنگ پذیری:

·        سنخهای افرادی که با جوامع دیگر تماس برقرار می کنند و نوع تماس آنهاست.این افراد نماینده اکثریت جوامع خودشان هستند.مثال:مرمان بومی آمریکای جنوبی نخستین تماس با اروپائیان را زمانی تجربه کردند که با لشکرکشیهای نظامی،مبلغان مذهبی و دریانوردان روبرو شدند که هدفشان در آورند بومیان به دین مسیحیت ،تصرف سرزمینهایشان و استفاده از کار آنها در معادن و مزارع نوپایشان بود.نخستین اروپائیانی که با مردم گینه نو تماس گرفتند جویندگان طلا یا نفت بودند که می خواستند نیروی کار ارزان و زمینهایشان را بدست آورند.

·        در بخشهایی از آمازون نخستین افرادی که با قبایل بومی مانند یانومامو تماس گرفتند مبلغان مسیحی بودند.

·        پذیرش رفتارهای نو:رفتارهای خاصی که در اثر تماس دگرگون می شوند.در شهر گواتمالا، بومیان سرخپوست و لادینوها (مردمی که به زبان اسپانیایی سخن می گویند و سبک زندگی نوینی دارند)در کنار هم زندگی می کنند.در نتیجه این تماس شمار سرخپوستانی که لباس سنتی می پوشند اندک شده ،به زبان اسپانیایی صحبت می کنند و پوشاک سبک غربی می پوشند اما از جهات دیگر رفتاری فرهنگ اسپانیایی را بسرعت نپذیرفتند.بیشترشان هنوز زندگی کشاورزی سنتی شان را حفظ کردند.شمار اندکی در خانه های سبک اسپانیایی زندگی می کنند.تنها 13 درصد مردان به جای صندلهای سنتی کفشهای غربی به پا می کنند و یا روی اجاقهای جدید خوراکشان را میپزند.

·        انعطاف پذیری اجتماعی:عموما هرچه مرزهای یک جامعه نفوذ پذیرتر و ساختار داخلی اش انعطاف پذیر تر باشد آن جامعه در برابر دگرگونیهای ناشی از فرهنگ پذیری آمادگی بیشتری دارد.

·        توانایی سیاسی و نظامی دو گروه در تماس است.جامعه ای که توانایی بیشتری دارد غالبا می تواند الگوهای فرهنگی اش را برجامعه ضعیفتر تحمیل کند.قدرت تنها در اعداد خلاصه نمی شود.مثال:در چین عصر امپراطوری استعمارگران نظامی هان با آنکه در مقایسه با اقوام ملی پرجمعیت تر گروه کم جمعیتتری بودند اما هویت فرهنگیشان را از دست ندادند .درواقع نفوذ این قوم مسلط کم جمعیتتر ،اقوام پرجمعیت تر چین به چینیهای هان شباهت پیدا کرده بودند.

دامنه فرهنگ پذیری:

فرهنگ پذیری کم و بیش یک خیابان دوطرفه است.بیشتر گروههای بشری در اقتباس از ویژگیهای جوامع دیگر به گونه ای گزینشی عمل می کنند و سعی می کنند عناصر فرهنگی قرض گرفته از دیگران را با باورداشتها و عملکردهای خودشان در آمیزند.مثال:مردم آمریکای لاتین در هنگام گرویدن به مذهب کاتولیک،بسیاری از باورداشتها و عملکردهای بومی متعلق به دوران پیش از کریستف کلمب را وارد این مذهب کردند.

مردم هاییتی عناصری از انواع مذهب آفریقای غربی را با گزیده ای از اسطوره ها و مناسک کاتولیک در آمیختند و نظامی مذهبی به نام کلیسای وودود را پدید آوردند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.