مهندسی صنایع مدیریت سیستم و بهره وری

مهندسی صنایع مدیریت سیستم و بهره وری

When The Best Is Possible Good Is Not Enough
مهندسی صنایع مدیریت سیستم و بهره وری

مهندسی صنایع مدیریت سیستم و بهره وری

When The Best Is Possible Good Is Not Enough

تفاوت های مدیریت و رهبری

شاخصرهبریمدیریت
گرایشکمال گرایی
ثبات گرایی
نوع رفتار رفتار هدایتی
رفتار نظارتی
واکنش نسبت به تغییراتمی پرسد که چه چیزی و چرا باید از شرایط استاندارد
تغییرکند

می پرسد که چگونه و چه زمانی به شرایط استاندارد میرسیم
عملکرد و فعالیت سازمانیچشم اندازهای جدیدی خلق می کند  و آن را برای سازمان تعریف می کند
در محدوده فرهنگ موجود در سازمان کار می کند
نظارت و تاثیر بر دیگرانعمل کردن در جهت ایجاد تغییر در دیگران
کنترل دیگران در جهت امور معمول
استراتژی منتخباستفاده از استراتژی های توانمند سازی
تکیه بر استراتژی های کنترلی
واکنش به  وضعیت
 و شرایط
به مبارزه طلبیدن وضع موجود و خالق تغییرات
تقویت کننده وضع موجود و ایجاد کننده ثبات
ماهیتاصل
رونوشت
انجام امورکارهاى درست را، انجام مى دهد
کارها را درست انجام مى دهد
تمرکز و توجهبه افراد
به سیستم و ساختار

ISO 9001:2015

استاندارد ایزو 9001 به ویرایش سال 2015 رسید. ما به کدام سال رسیدیم؟

به قلم دکتر عباس سقایی

چند روزی است که ویرایش جدید استاندارد ایزو 9001 منتشر شده است و در آن نکاتی مطرح است که ما را با چالشها و راهکارهای اخیر کیفیت آشنا می کند. من هم معتقدم که آموزه هایی کلیدی در این مجموعه جمع آوری شده که ارزش فراگیری و بکارگیری را دارد. ولی سوال کلیدی این است که آیا ما با چالشها و راهکارهای قدیمی کیفیت آشنا شده ایم تا امروز به فکر بروز کردن آن باشیم؟ موافقم که بلدیم اسلایدهای کیفیت را دانلود کنیم، معرفی کنیم و یا حتی ساعتها آنرا درس بدهیم . ولی چقدر بلدیم این اصول را بدرستی بکار گیریم؟
 فقط به عنوان نمونه به یک موضوع ساده اشاره می کنم. بکارگیری ابزارهای کنترل فرایند آماری که در دهه 1920 توسعه یافته است چقدر اجرا می شود؟ 
- منظورم مستنداتی که برای ممیزی، گرید، مدلهای تعالی تهیه کرده ایم نیست!
- منظورم کنترل به هنگام فرایند به جای بازرسی محصول است!
- منظورم حل مداوم مساله ها برپایه اعداد و شواهد به جای تصمیم های نیم بند در جلسات، توسط افراد غیر متخصص است!
- منظورم خلاص شدن از بازرسی های زیاد و توسعه رویکرد ریشه یابی است! 

اینها مربوط به حداقل 70 سال قبل است که ما آنها را اجرا نکرده ایم. اصول مشتری مداری و ایجاد محیط رقابتی مربوط به صدها سال قبل است. اینها اصول واقعی کیفیت اند که به ده ها و صد ها سال قبل بر می گردند.

منصافه قضاوت کنیم. اکنون فرزند کدام زمانیم؟

تجربه مک دونالد

تجربه مک دونالد:
شرکت مک دونالد شعبه عربستان، در یک اقدام تبلیغاتی برای جام جهانی 2002، ‏روی کیسه ها، بسته بندی ها و پاکت هایی که به مشتری می داد، پرچم تمام کشور ‏های شرکت کننده در جام جهانی 2002 را چاپ کرد. این یک اقدام تبلیغاتی بود، برای ‏فروش بیشتر. چون عربستان یکی از کشورهای شرکت کننده در این جام بود و مک ‏دونالد شعبه عربستان فکر می کرد که اگر پرچم آن کشور هم به عنوان یکی از ‏شرکت کننده ها بر روی بسته بندی ها باشد، مردم استقبال بیشتری از شعبه مک ‏دونالد خواهند کرد.
به یکباره شعبه مک دونالد عربستان، توسط مشتریان تحریم شد. مشتریان به شدت ناراضی شدند. مدیران ارشد مک دونالد متعجب بودند، چون فکر می ‏کردند، با این اقدام موفقیت بسیار عظیمی کسب خواهندکرد، ولی با یک شکست ‏واقعی روبرو بودند.
دلیل چه بود؟
روی پرچم عربستان، نام مقدس خداوند نقش بسته و طبیعی است کیسه هایی که ‏ساندویچ های مک دونالد در آن قرار دارد، بعد از مصرف در سطل آشغال انداخته می ‏شوند. مردم عربستان به شدت ناراحت بودند و نارضایتی اوج گرفت. مک ‏دونالد شعبه عربستان متوجه شد که چه خطای بزرگی مرتکب شده است.
مک دونالد شعبه عربستان، قراردادی را با تمام شرکتهای خدماتی فعال بست، تا تمامی این کیسه ها را از سطح شهر جمع آوری کنند و ‏البته این اقدام خود را در روزنامه ها و بیلبوردها و در مراکز تبلیغاتی دیگر به اطلاع ‏مردم رساند. سپس به تمام مردم اعلام کرد که هر کسی یک کیسه جمع آوری و ارائه ‏کند، یک مک دونالد رایگان دریافت خواهد کرد و اینگونه از یک شکست حتمی رهایی ‏پیدا کرد و توانست، دوباره موفقیت خود را در بین مردم کسب کند.‏
درسهایی برای مدیران:
1- در برخورد با نیروی انسانی، به آداب، سنن و مذهب آنان توجه داشته باشید و به آنها احترام بگذارید.
2- پرمودبترا: «با روی خوش به اشتباه خود اعتراف کنید. حتی مداد مدیر عامل هم در انتهایش مداد پاک کنی دارد.»
3- به ارزش های سازمانی متعهد باشید، هر چند لازم باشد، برای آنها هزینه زیادی بپردازید.
4- آلبرت انیشتن: «کسی که هرگز اشتباه نکرده، هرگز چیزی را امتحان نکرده است.»
5- از جنبه های مختلف یک اشتباه، بهره برداری مثبت کنید. در این داستان، اقدامات انجام شده برای رفع اشتباه، خود به یک مجموعه ابزار تبلیغاتی تبدیل شده است.

ترس از تصمیم گیری Decidophobia

ما از فوبیا‌ (ترس‌های بی‌دلیل) زیاد شنیده‌ایم. فوبیای ترس از حشرات، فوبیای تاریکی و ارتفاع. فوبیای تنهایی و سکوت. اما شاید هیچ‌یک از آنها، به اندازه ترس از تصمیم‌گیری بر زندگی ما سایه نینداخته باشد.
ترس از تصمیم‌گیری به حدی جدی است که برای آن یک نام اختصاصی هم در نظر گرفته شده است: Decidophobia. همان‌گونه که مشخص است این عبارت، از ترکیب دو کلمه Decide به معنای تصمیم‌گیری و Phobia به معنای ترس بی‌دلیل شکل گرفته است.
این لغت توسط والتر کافمن، ابداع شد. او کتابی به نام «بدون‌گناه و عدالت» نوشت. او کتاب خود را این‌گونه شروع می‌کند: ترس از تصمیم‌گیری یا فوبیای تصمیم‌گیری، باعث می‌شود ما جرات انتخاب یک گزینه را از میان گزینه‌های موجود نداشته باشیم. این در حالی است که در بسیاری از موارد، گزینه درست را می‌توانیم به سادگی از میان گزینه‌های پیش رو تشخیص دهیم.فرار از تصمیم‌های بزرگ به تصمیم‌های کوچک، یکی از هنرهای ما برای پنهان کردن ترس از تصمیم‌گیری است.
به همین دلیل، احتمالا شما این راهکار را زیاد دیده یا به‌کار برده‌اید:
حالا یک تغییر کوچک انجام بدهیم: مدت‌ها است تصمیم به تعویض و ارتقای ماشینم دارم؛ اما باید ده‌ها میلیون تومان پول روی قیمت ماشین فعلی بگذارم تا ماشینی که کمی بهتر است خریداری کنم. نه می‌توانم این تصمیم را فراموش کنم و نه جرات دارم که به صورت قطعی تصمیم بگیرم. به سراغ راه‌حل دیگری می‌روم: «فعلا ضبط ماشین رو عوض می‌کنم. شاید بتوان با همین ضبط جدید تا مدتی همین ماشین را تحمل کرد.»شاید اینجا، تشبیهی که پیتر سنگه در کتاب پنجمین فرمان خود، در حوزه تفکر سیستمی مطرح می‌کند قابل استفاده باشد: با تقسیم یک گاو به دو قسمت، دو گوساله نخواهیم داشت. بلکه یک گاو مرده خواهیم داشت، ما با خرد کردن یک تصمیم به تصمیم‌های کوچک‌تر، عملا اصل آن تصمیم را کنار گذاشته و سرگرم انتخاب‌های دیگری شده‌ایم.
غیر از مورد فوق، ما راهکارها و مکانیزم‌های دیگری هم برای فرار از تصمیم‌گیری و پنهان کردن فوبیای تصمیم‌گیری آموخته‌ایم:فعلا اولویت من نیست: می‌دانیم که دیر یا زود باید راجع به ماندن یا رفتن از کشور تصمیم بگیریم؛ اما به‌دلیل ترس از گرفتن این تصمیم، می‌گوییم: «فعلا مشغول درس خواندن هستم. بگذار لیسانسم را بگیرم. بعدا به این مساله فکر می‌کنم. الان اولویت من مهاجرت یا ماندن نیست. اولویت دانشگاه است.»
نکته دیگر آن است که ما عموما فراموش می‌کنیم که تصمیم نگرفتن، خود یک تصمیم است. کسی که تصمیم می گیرد فردا در مورد استعفا فکر کند، تصمیم گرفته است که امروز استعفا ندهد.دلیل اینکه بسیاری از ما مشورت می‌گیریم، ندانستن پاسخ نیست، بلکه ترسیدن از پذیرش پاسخی است که در ذهن داریم.
افراد در مقابل تغییر:
١- تغییر را می سازند
٢- تغییر را پیش بینی می کنند 
٣- با تغییر ، تغییر می کنند 
٤- در برابر تغییر مقاومت می کنند
گروه اول کار آفرینان 
گروه دوم مدیران 
گروه سوم طبقه متوسط
گروه چهارم نادانان و طبقه پایین